بید مجنون
تمام روز را در انتظار شب به خواب میروم
شب ک میشود در تاریکی ها به دنبال ماه میگردم به دنبال تـو
نـه در آسمان، در کـنـج خیال و آرزوهایم در تصوری مبهم ،دیوانه وار تا حد مرگ
اما نمیدانم چرا پیدایت نمیکنم نازنـیـن...!
یادت هست؟خاطراتمان را:)
یا اینکه فقط من دیوانه آنها را با خود مرور میکنم؟
بـه من بگو چقدر دیگر باید خیابان ها را برای دینت پرسه بزنم؟
چقدر دیگر باید گل ها پژمرده بمانند:/
چقدر دیگر بـه تـو فکر کنم تا باز گردی؟
هیچوقت
نــه تـو باز میگردی و نه من زنده میشوم :)
بهقلم:بـیـد ِمـجـنـون